Welcome to Kharoti Women Site
Culture
Home
News
Bank Account
Photos Gallery
Links
Contact Us
Culture

می دانم که از من متنفری

می دانم که از من متنفری

می دانی می خواهم چیکار کنم؟

می خواهم برايت خانه ای بسازم به بزرگی نفرتی که از من داری.

در آشپزخانهء خانهء نفرتمان دو دسته ظرف می گذاريم، يکی برای پرت کردن و شکستن و ديگری برای غذا خوردن.
در اتاق خواب خانهء بزرگ نفرتمان سه تخت جدا می گذاريم، يکی برای شبهایي که با هم می خوابيم، يکی برای شبهايی که يک نفر قهر است، و ديگری برای وقتهايی که هر دو قهريم.

در کتابخانهء خانهء نفرت انگيزمان چهار چوکی می گذاريم، دو تا رو به هم و دو تا پشت به پشت، رو به ديوار، برای وقتهايی که يکی می خواهد ديگری را نبيند.

روی ديوارهای تمام اتاقهاي خانهء نفرتمان تعداد زيادی عينکهای دودی و گوشی های سنگين و کلفت می گذاريم، تا هر کس در هر لحظه ای که دلش خواست از آنها استفاده کند و فکر کند که ديگری اصلا وجود ندارد.

سفارش می دهيم از روی خودمان چند تا گدی گک های قد و نيم قد هم درست کنند تا برای تزيين در تمام راهرو ها و سالون های نفرتمان بچينيم و کنار هر کدامشان يک دست چکش و ميخ و پيچ گشتی آويزان می کنيم تا هر کس در هر جايی از خانه از آن يکی اعصابش خراب شد چکش و ميخ و پيچ گش را بردارد و گدی ديگری را تکه تکه کند و قطعه های ريز ريزش را در يکی از بخاری های روشن خانه بسوزاند و کيف و انجای کند.
می دانم که از من بيشتر از تمام آدمهای دنيا تنفر داری، ولی می دانی و می دانم که تنفرات از جنس عشق است و بس.

بيا تا برايت خانه ای بسازم به عظمت احساسی که نسبت به من داری، نامش را بگذار هر چه که می خواهی.

خانه ای که در آن همه چيز شديد است،
 
پر از تفاهم است و پر از اختلاف است و پر از تناقض است و پر از تمام کارهايی که هر دوی ما دوست داريم.

خانه ای که در آن زندگی به شدت جريان داشته باشد .
نمی دانم می آيی يا نمی آيی، ولی اگر آمدی در را پشت سرت ببند، قرار است من و تو در خانهء بزرگ پر از احساسمان تا ابد بمانيم.

می آیی ؟؟

cul1.jpg

cul.jpg

Copyright Kharoti Women All Rights Reserved